روژان روژان ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

شیرین ترین شیطونک دنیا

دستم را بريدم

1389/12/14 14:08
نویسنده : مامان ناهید
854 بازدید
اشتراک گذاری
 

دستمو بريييييييييييييدمممممممممممممممممم

www.aksha.ir  تصاویر زیبا ساز وبلاگ

 

سلام deborah.mihanblog.comديروز روز خوبي نبود چون برام اتفاق خوبي نيوفتاد . خيلي مريض شدم سرما خورده بودم . البته از ماماني گرفتم . چون اول اون مريض شد. ديشب وقتي داشتم با مامان ناهيد سر نخوابيدنم چونه ميزدم deborah.mihanblog.comدستم را محكم گرفتم به ميز وسط حال كه شيشه داشت و بعد شيشه افتاد و شكست دست منهم گرفت به شيشه و بين انگشت شصت و اشاره دست راستم را بريد.

ماماني انقدر ترسيده بود كه حالش بد شد. با بابا حسن و دوست بابايي (عمو سيامك) كه خانه ما بود رفتيم بيمارستان منهم خيلي گريه مي كردم . دكتر كه دستم را ديد گفت بايد بخيه بشه خيلي درد داشت اول دستم را با مواد ضد عفوني كننده شست و 1 آمپول بي حسي بهم زد و شروع كرد به بخيه كردن .deborah.mihanblog.com ماماني هم همش نازم ميكرد و نمي گذاشت نگاه كنم و بهم دلداري مي داد . ولي قيافه ماماني هم ديدني بود چون حالش از من بدتر بود . تا ساعت 11 بيمارستان بوديم. بعد آمديم خانه و بابايي خيلي عصباني شده بود و همش داشت ميگفت من گفتم يك روزي اين شيشه مشكنه و بالاخره شكست فكر كنم يه 20 باري اين جمله را تكرار كرد.

www.aksha.ir تصاویر زیبا ساز وبلاگ
deborah.mihanblog.comwww.aksha.ir تصاویر زیبا ساز وبلاگ

 منهم خودم را لوس كرده بودم و دستم همش بالا بود . بعد با اصرار مامان ناهيد شربتي را كه دكتر تاكيد كرده بود بخورم را خوردم و با يه شيشه شير گرم همراه مامان ناهيد رفتم و خوابيدم . ماماني هم تا صبح چند بار بيدار مي شد و پيشانيم را چك مي كرد ببينه تب دارم يا نه . صبح هم من را گذاشت خانه مامان جون و خودش رفت سركار www.aksha.irولي چند بار بهم زنگ زد و حالم را پرسيد . ماماني بهم قول داده از سركار برگشت برام يه جايزه بگيره و منهم بهش قول دادم كه شيطوني نكنم.



تصاوير متحرك (10 تصوير)www.aksha.ir تصاویر زیبا ساز وبلاگ
www.aksha.ir تصاویر زیبا ساز وبلاگ
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان غزل
15 اسفند 89 12:42
عزیزم دستتو بوسیدم زود زود خوب میشه.