روژان روژان ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

شیرین ترین شیطونک دنیا

مشکلات من - مامان و باران

1390/10/28 20:04
نویسنده : مامان ناهید
1,065 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی  وقت میشه چیزی ننوشتم .ناراحت تقریباً از زمانی که باران به دنیا آمده مامانی کمتر میاد اینجا تا خاطرات من را بنویسه توی این مدت اتفاق های زیادی افتاد من یک هفته تمام مریض بودم طوری تب کرده بودم که هذیان میگفتم و همش حالت تهوع داشتم مامانی روزی که من تب کردم و رفتم بیمارستان کلی گریه کرد و حسابی ترسید بدتر از همه این بود که بابا حسن بهش اجازه نداد مامنی همراه ما بیاد بیمارستان و موندش پیش باران ، بعداز یک هفته مریضی حالم خوب شد و دوباره اشتهام برگشت و رفتم مهد کودک . من مهد کودک را خیلی دوست دارم ، روزهای چهارشنبه برای مامانی کاردستی درست میکنم مثلاً امروز با کاغذ رنگی یک دستکش درست کردم و با سفال یک مار اکلینی خیلی خوشگل و همه را دادم به مامانی که بزاره تو دکوریم . بعضی وقتها که حوصله ام سر میره میرم سراغ باران و به قول مامانی اذیتش میکنم آخه جایگاه من را تو خونه کمرنگ کرده و مامانی همش پیش اونه و منم حوصلم سر میره خلاصه اینکه روزهایی داریم . روزی که باران رفته بود واکسن دوماهگیش را بزنه منم همراه مامانی رفتم انقدر از دیدن واکسن و جیغهای باران انقدر ترسیدم که منم همزمان با باران گریه میکردم . قیافه مامانی واقعاًَ دیدنی بودخنده نمیدونست کدوممون را ساکت کنهکلافه خوب تقصیر خودشه به من چه که دو تا بچه کوچولو داره به قول خودش خودکرده را تدبیر نیستگریه ولی همش میگه شما دو تا رحمتین و نعمت من که نمیفهمم چی میگه سوالخلاصه روزهایی ما داریم که باید بیاید و از نزدیک ببنید . شیطان 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شراره
11 بهمن 90 15:14
روژان جون خوشحالم كه خوب شدي و تونستي بري مهد مامان روژان عزيز اميدوارم خدا بهتون توانايي و صبر بده خيلي سخته تازگي‌ها آبتين هم به من مي‌گه مامان مي‌شه يك ني ني راستكي بياري من هم خيلي محكم مي‌گم نه از فكرش هم مي‌ترسم درست كه بچه‌ها شيريني زندگي هستن ولي براي مادرهايي كه شاغل هستند خيلي سخته كه دوتا بچه داشته باشند به هرحال اميدوارم سالم و شاد باشيد
ساحل
21 اردیبهشت 91 10:05
مامان روژان به روژان سلام برسون و بگو خیلی دوسش دارم.