ماجراهاي من و ني ني كوچولوي تو دل مامان
ماجراهاي من و ني ني توي دل ماماني داره كم كم جالب ميشه . با بزرگتر شدن شكم مامان ناهيد و ديدن عكس سونوگرافي و رفتن به دكتر همراه با ماماني و تكونهاي شكم و انتخاب اسم براي ني ني كوچولو باعث شده كه راستكي باورم بشه دارم خواهر دار مي شم . از اين بابت خيلي خوشحالم . مامان ناهيد هر روز با من حرف ميزنه و ميگه اگر خيلي خوب غذا بخورم و قوي بشم به من اجازه ميده تا ني ني را بغل كنم . قرار شده به ماماني كمك كنم تا خواهرم را پمپرز كنم و بهش شير بدم از اينكه منهم قراره كمك كنم حسي خوبي بهم دست ميده . 1 هفته است قرص هاي ويتامين well kids ميخورم كه به گفته ماماني قراره قوي ترم كنه و منهم بخاطر ني ني همش را ميخورم.
خاله فريبا از تركيه براي ني ني 4 دست لباس خيلي قشنگ سوغاتي آورده بود كه وقتي ديدم گفتم اينها مال منه و ميخواهم تنم كنم بعد ماماني خيلي با حوصله همه را گذاشت جلوي من تا بپوشم و هر كدوم كه اندازم بود را بردارم . منهم با كلي ذوق و شوق همه اونها را امتحان كردم ، همين كار باعث شد كه كلي بهم بخندن و از همه مهتر تصميم گرفتم لباسها را به ني ني بدم چون واقعاً برام كوچولو بود.
ماماني ميگه ني ني كوچولو تو فصل پائيز به دنيا مي ياد و وقتي برگها بريزه ني ني كوچولو هم به دنيا مياد . دلم براش تنگ شده و به ماماني همش ميگم نميشه زودتر بياد ؟! ماماني هم فقط ميخنده ميگه بايد صبر كنيم آخه من واقعاً دلم براش تنگ شده .